دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه، واقع در 12 هزارگزی شمال خاوری فیض آباد با 2486 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن اتومبیل روست، مزرعۀ کوشکوه، محبت گرگ، سلمی دشت، شاه رگ، شورآب، آبزواسفرجزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه، واقع در 12 هزارگزی شمال خاوری فیض آباد با 2486 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن اتومبیل روست، مزرعۀ کوشکوه، محبت گرگ، سلمی دشت، شاه رگ، شورآب، آبزواسفرجزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
امام ضیاءالدین دوغ آبادی، از شعرا و رباعی سرایان سمرقند بود، رباعی زیر از اوست: دیدم دل خسته را جدا از شادی وندر غم تو به دست هر بیدادی گفتم که کجا فتاده ای ای مسکین گفتا که خوشستم تو کجا افتادی، (از لباب الالباب ج 1 ص 190)
امام ضیاءالدین دوغ آبادی، از شعرا و رباعی سرایان سمرقند بود، رباعی زیر از اوست: دیدم دل خسته را جدا از شادی وندر غم تو به دست هر بیدادی گفتم که کجا فتاده ای ای مسکین گفتا که خوشستم تو کجا افتادی، (از لباب الالباب ج 1 ص 190)
نشانی که از آب بر کاغذ یا جامۀ در آب افتاده پیدا آید. (آنندراج). اثر تنیدگی آب بر کاغذ: مانند سیل عمر گرامی گذشت و ماند چون داغ آب یاد جوانی بدل مرا. تنها (از آنندراج)
نشانی که از آب بر کاغذ یا جامۀ در آب افتاده پیدا آید. (آنندراج). اثر تنیدگی آب بر کاغذ: مانند سیل عمر گرامی گذشت و ماند چون داغ آب یاد جوانی بدل مرا. تنها (از آنندراج)
آش ماست، (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از برهان) (آنندراج)، ماستابه، مصیله، مخیضیه، دوغباج، آش کشک، آش دوغ، دوغ وا، مضلبه، (یادداشت مؤلف)، مضیره، (زمخشری) (دهار)، آش جغرات، (از شرفنامۀ منیری) : و شیر تازۀ جوشانیده و پخته و دوغبا که از دوغ تازه پزند، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، ما و همین دوغبا و ترف و ترینه پختۀ امروز یا ز باقی دینه، (از اسرار التوحید ص 276)، ترکیم را در این حبش نخرند لاجرم دوغبای خوش نخورند دوغبایی بپز که از چپ و راست در وی افتند چون مگس در ماست، سعدی، از هوای ماستبای ماکه دارد خط سبز دیگران در دوغبا برگ چغندر می کنند، بسحاق اطعمه، ، ماستابه، (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا)، کنایه از منی و نطفه: دوغبایی در میان پای او سهمگین باشد به بادنجان من، سعدی
آش ماست، (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از برهان) (آنندراج)، ماستابه، مصیله، مخیضیه، دوغباج، آش کشک، آش دوغ، دوغ وا، مضلبه، (یادداشت مؤلف)، مضیره، (زمخشری) (دهار)، آش جغرات، (از شرفنامۀ منیری) : و شیر تازۀ جوشانیده و پخته و دوغبا که از دوغ تازه پزند، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، ما و همین دوغبا و ترف و ترینه پختۀ امروز یا ز باقی دینه، (از اسرار التوحید ص 276)، ترکیم را در این حبش نخرند لاجرم دوغبای خوش نخورند دوغبایی بپز که از چپ و راست در وی افتند چون مگس در ماست، سعدی، از هوای ماستبای ماکه دارد خط سبز دیگران در دوغبا برگ چغندر می کنند، بسحاق اطعمه، ، ماستابه، (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا)، کنایه از منی و نطفه: دوغبایی در میان پای او سهمگین باشد به بادنجان من، سعدی
دوغ آبادی نیشابوری. شاعری از مردم دوغ آباد قصبه ای از اعمال زوارۀ نیشابور. (دمیهالقصر بنقل قزوینی در تعلیقات ج 1 لباب الالباب). و رجوع به حاشیۀ دکتر غنی بر س 14 ص 44 تاریخ بیهقی شود
دوغ آبادی نیشابوری. شاعری از مردم دوغ آباد قصبه ای از اعمال زوارۀ نیشابور. (دمیهالقصر بنقل قزوینی در تعلیقات ج 1 لباب الالباب). و رجوع به حاشیۀ دکتر غنی بر س 14 ص 44 تاریخ بیهقی شود